سخنرانی خانم دکتر طباطبایی در دوازدهمین دور گفتگوی دینی مرکز گفتگوی ادیان و فرهنگهای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و کلیسای ارتدوکس روسیه
مسئله شرّ و بحران اعتقادی و انسجام دینی
بسم الله الرحمن الرحیم
خرسندم در جمع کسانی حضور دارم که دغدغه برطرف کردن آلام و رنج انسانها را دارند .
بشر همواره در اعصار مختلف با رنج ها ودردها ی ناشی از خودکامگی وجنگ افروزی و اضطراب هایی روبرو بوده وخواهد بود و رهایی ازآن ها چندان ساده به نظر نمی رسد. ولی می توان به برطرف کردن ویا کاهش آثار و پی آمدهای منفی ناشی از آنها امیدوار بود .
تلاش انسان دوستانه علما ودانشمندان در حوزه های گوناگون علمی، فلسفی ، دینی در این باره موید این مدعاست.
پژوهش های نظری اندیشمندان درباره “چیستی” ،” هستیِ” “درد” ها ،” رنج” ها ویا “شرور” ،رفته رفته در متن جامعه سریان یافته وبر باور و اعتقاد مردم عادی نیز تاثیر می گذارد هم می تواند مایه امید واری و پویایی آنها شود و هم یأس و سرخوردگی و پوچ گرائی وحتی خودکشی را موجب گردد . بطور مثال می توان به مسئله “مرگ هراسی ” که همواره دغدغه و مایه درد و رنج برخی انسانها بوده اشاره کرد که امروزه با تبیین های علمی بویژه دینی به امری نسبتا عادی تبدیل شده و استدلال هایی مانند اینکه ” مرگ ، امری عدمی ویا پایان زندگی نیست” بلکه ” انتقال از دنیایی به دنیای دیگر است” یا ” امری وجودی و به تعبیر قرانی چشیدنی است” “کل نفس ذائقه الموت” همگان آنرا خواهند چشید وبسوی حق رهسپار شده وحیات جاودانه خواهند یافت ،هراس وپذیرش آن بویژه برای پیروان ادیان آسمانی آسان تر شده است.
واینک انسان معاصر افزون بررنج های ناشی از جنگ ها و بی عدالتی ها یی که از سوی استعمارگران وجود داشته و دارد ، با بلای دردناکی به نام کرونا ویا زلزله نیز مواجه شده است. با اینکه سوگمندانه این مصیبت را تحمل می کند ،گاه به لحاظ روحی و معرفتی نیز دچارچالش های عقیدتی می گردد .
همین امر ما را بر آن داشته تا در این مکان گرد هم جمع شویم ودرباره بحران اعتقادی که در جامعه دینداران پس از چنین بحرانهایی نظیر کرونا رخ داده باهم گفتگو کنیم .
لازم می دانم به عنوان رئیس انجمن علمی عرفان اسلامی سلام دوستانم در انجمن را به شما بزرگواران برسانم وآمادگی انجمن را برای چنین فعالیتهایی اعلام کنم.
خوشبختانه عصر ما ، عصرگفتگو است . اگر چه برخی از مسائل وچالش های فلسفی وریاضی با گفتگو حل و فصل نمی شود و به براهین متقن حکمی نیازمنداست ، اما بسیاری ازابهامات واثرات منفی رخدادها با گفت و شنود به شرط رعایت آداب گفتگو قابل حل است ومی توان از این شیوه در ایجاد روابط انسانها ونیز درساختن جامعه ی سالم انسانی برغم داشتن تفاوت در” فرهنگ “و “زبان” و “دین” کمک گرفت .
از این روحضور دراین نشست را مغتنم می شمارم وآرزو می کنم با هم اندیشی ومرورباورهای صحیح وارائه راهکارهایی متناسب بتوانیم در برطرف کردن چالش ها و شبهه هایی که در این گونه موارد ایجاد می شود گام برداریم.
بدیهی است بعد ازهر بحران ورویداد غم انگیز درهر جامعه ای خواه ناخواه خدشه ای درحالات روحی و باورهای دینی برخی از مردم ایجاد می شود وآنهارا با پرسش هایی مواجه می سازد .انتساب برخی ازرخدادها -که از آنها به ” بلا” تعبیر می شود- به خداوندی که اورا “خیر مطلق” ،” فعال مایشاء” ، “عالم” و” حکیم” می داند ناسازگار می نماید[1]؟واورا به تفکر وحیرت می کشاند.
جالب اینکه فرشتگان نیز از فعل خداوند به هنگام آفرینش انسان حیرت زده و نگران می شوند و به گمان آنکه چنین موجودی موجب فساد و خونریزی و به تبع آن عامل رنج و الم در جهان می شود اعتراض کردند وخداوند به نادانی آنها اشاره کرده و فرمود ” انی اعلم مالا تعلمون .”
این حیرت و پرسش درباره بلاها و وقوع شرّ درمیان برخی از عالمان ، فیلسوفان وشعرا ی[2] دینی و غیر دینی هم دیده می شود وگاه آنان را تامرز نفی خداوند ویانفی صفات او می کشاند. به عنوان مثال ،ازژان پل سارتر نقل شده که بعد از رخداد تلخ جنگ جهانی دوم که 80 میلیون از انسانها کشته شده وعده بیشماری آواره گردیدند می گفته چگونه اینگونه امور با خیرخواهی و رافت و مهربانی خداوند سازگار است .[3] ناصر خسرو شاعر ایرانی نیز درقالب شعر پرسش خودرا مطرح می کند و می سراید:
چیست خلاف اندر آفرینش دنیا چون همه را دایه و مشاطه تو گشتی؟
بدین ترتیب ، در مسئله شرّ وبحرانهای ناشی از آن ، سه رویکرد عمده می توان داشت .
رویکرد اول ، تبیین وتحلیل اینگونه مسائل است .که همواره تحت عنوان “شرور” ، معمای بدون علاج [4] ، مسئله دردناک در خداپرستی [5] و یا با عنوان اسرار [6] مطرح بوده ومتکلمان و فیلسوفان متأله زن ومرد در ادیان مختلف به تبیین و تحلیل چیستی و هستی آن پرداخته و نظریات گوناگونی ارائه کرده اند مانند اینکه :
شرّ، امری توهّمی است .[7] شرّ به “اهریمن” و خیر به “یزدان” منتسب است .[8] شرّ، امری عدمی است ، شرّ امری وجودی است ،اما وجودی دانستن آن دلیلی برالزامی بودن آن نیست.[9] .شرّ ، امری نسبی است . [10]
یدیهی است پذیرش هرکدام از این اقوال با اعتقادات وجهان بینی فرد رابطه ای مستقیم خواهد داشت .
بطور مثال؛ فیلسوف متأله وعارف معتقد به دین اسلام دربرابر چنین پیشآمدهایی خودرا با قول خداوند نیز مواجه می بیند که می فرماید: “قل کل من عندالله” ( نساء 78) (پیشآمد خوب و بد همه از سوی خداوند است). یا ” مافرًطنا فی الکتاب من شیءٍ ” (دراین کتاب -چه کتاب تکوین و چه کتاب تشریع -کوچکترین کوتاهی ای درباره هیچ موجودی وجود ندارد) ،از این روتلاش می کند تا مسئله ای راکه در اذهان عمومی و حتی در نگاه برخی ازفیلسوفان وعالمان ،شرّ تلقی می شود و با وجود خداوند و صفات “علیم” ،”قدیر” و “حکیم” اومنافات دارد ،تبیین نمایدو به این پرسش پاسخ دهدکه چگونه می توان هدایت ،حضور وسریانِ “خیر مطلق” ،”قادر و علیم مطلق” را در حوادث جزئی ومقید یا اتفاقاتی که شرّ تلقی می شوند پذیرا شد ؟
استاد شهید مرتضی مطهری براین باور است حکمای اسلامی درپرتو اشعه تابناک اسلام، به خوبی توانسته اند با تجزیه و تحلیل مسئله شرّ ، این راز مهم را بگشایند.[11]
رویکرد دوم ،بررسی حالات و عوارض وبحرانهای روحی، روانی،فرهنگی و عقیدتی است که از وقوع شرّ ،گریبانگیر مردم می شود و صاحبنظران اعم از زن ومرد در رشته های گوناگون به تحقیق و پژوهش های علمی ومیدانی در باره آن میپردازند .
رویکرد سوم ؛ کوشش بر ارائه شیوه هایی است که انسان را از بحرانهای پیش آمده برهاند . زیرا بسیاری از این مشکلات، بیش از آنکه به بیان براهین منطقی و عقلانی نیاز داشته باشد به همدردی و دوستی و محبت ویا “حمایت مدد کارانه “نیازمند است .
از این رو، هرسه رویکرد به براهین حکمی ، علمی وروش های متناسب با حوزه خود نیازمنداست ونمی توان نقش زنان را-که از محورهای این نشست هم بوده- متمایز دانست.با این حال می توان به قدرت وتأثیرگذاری زنان در رویکرد سوم تاکید کرد چرا که با ساختار وجودی آنان که عموما مهرورزی و عطوفت برجنبه های دیگر وجودشان غلبه دارد- به تعبیر آیت الله جوادی آملی -“مظهر جمال الهی” هستند مناسب تر است ومی توانند هم در کاستن رنج ودرد انسانها موثر باشند وهم اذهان آنها را ازآشفتگی مسائلی که ارتباطی با خدای حکیم ندارد، پیراسته گردانند.
نکته قابل تامل اینکه؛ اگر غلبه مهروعاطفه بر عقلانیت ، عبور از پیچ و خم “عقل” را که عقالش می خوانند، آسان می گرداند اما همانند شمشیر دولبه ای است که اگر درست مدیریت نشود موجب انحطاط جامعه انسانی می گردد. به عبارت دیگر، احساسات وهیجانات همچون چشمه ای از درون وجود انسان می جوشد ، اگر با عقلانیت و خردمندی به سمت عالم بالا هدایت نشود ناگزیر درسراشیبی روان می گردد .
قبل از پرداختن به شیوه ای که قصد ارائه آن را دارم لازم می دانم برداشت خود را ازانسجام دینی وچالش اعتقادی در دوساحت فردی واجتماعی بیان کنم.
الف) انسجام دینیِ فردی عبارتست از ” باور مند بودن فرد به مبانی دین و ملتزم بودن به آداب واحکام آن “
ویا ” همسوبودن ساحات وجودی انسان” .بدین ترتیب انسانی که رفتار و کردارش با باورواعتقاد و عواطف و احساساتش همسو وهم جهت باشد از انسجام دینی برخوردارخواهد بود.
از این رو هرگاه حادثه ای اعم از بحران های اجتماعی و یا بحران روحی فردی خللی در مبانی اعتقادی انسان دین دار ایجاد کند ناگزیر به دیگر ساحات وجود او سرایت می کند و انسجام دینی او از هم گسسته می شود .گاه به کفر اعتقادی و خدا ناباوری وگاه به سر پیچی ازشریعت واحکام شرعی منجر می شود .
ب) انسجام دینیِ جمعی را می توان ، پیوستگی و همسو بودن جامعه دینداران در ساحت عقاید ، هیجانات و رفتار اجتماعی معنا کرد . بدین ترتیب هرگاه افراد متدین جامعه ، برغم داشتن تفاوت در فرهنگ و آئین وزبان در اصول کلی وهنجارهای اجتماعی با یکدیگر همسو و هم جهت باشند، خواهند توانست انسجام اجتماعی دینی خودرا حفظ کنند .
ادعای گوینده این است که با رویکرد عرفانی به دین در دو حوزه عرفان نظری (فهم حقایق ومراتب هستی) وعرفان عملی ( سیر آفاقی و انفسی) می توان از انسجام دینی و اجتماعی برخوردار شد . همانگونه که امام خمینی در عصر ما با هدایت و رهبری دینی،عرفانی خود توانستند افزون بر انسجام دینی فردی ، انسجام جامعه دینی را برای ملت ایران به ارمغان آورند و مردم ایران را برغم تفاوت در زبان ، فرهنگ ، مذهب با یکدیگر متحد سازند تا آنجا که از برکت این انسجام و اتحاد توانستند بر رژیم قدرتمند شاه واستکبار جهانی پیروز گردند.
به خاطر داریم امام خمینی درپیام خود به جناب آقای میخائیل گورباچف نیز به “بحران معنویت” اشاره کرده وبر رویکرد عرفانی تاکید کردند.
اینک بطور مختصر به برخی ازنظریات درعرفان “نظری” و”عملی” که می تواند به حل مسئله شرّ و همچنین ظهورو تثبیت عقاید دینی کمک کند اشاره می کنم. بدیهی است تثبیت عقیده دینی به شناخت کافی از دین و اصول و فروع آن وهمچنین فایده آن برای زندگی انسان نیازمند است .
عارفان درعرفان نظری به تبیین وترتب نظام هستی ،رابطه خدا با خلق و جایگاه انسان در نظام خلقت می پردازند و درباره چگونگی صدور “کثرت ” از “وحدت” (قوس نزول) و همچنین بازگشت “کثرات به وحدت” (قوس صعود) سخن می گویند . از سریان ، نفوذ وحضور خداوندی که “خیر” ،” جمال” و “وجود مطلق” است در اشیائی که از وجود استقلالی بی بهره بوده وتنها “نمود” وجودند ، رازگشایی می کنند.
امام علی (علیه السلام) می فرمایند “ما رایت شیئا الا رایت الله قبله و بعده و معه ” یعنی هیچ شی ای را در عالم خارج ندیدم مگر آنکه ” الله” را قبل و بعد و با او دیدم، با این بیان به سریان ونفوذِ وحضورحضرت الوهیت در ممکنات اشاره می کنند وجمله امام خمینی که” عالم محضر خداست” حکایتگر همین حقیقت است .
بدین ترتیب ، عارفان متأله با ارائه براهین ذوقی وکشفی – درعین حال سازگار با عقل- به تبیین این حقیقت پرداخته اند که ذات مقدس خداوند، خیر مطلق است ، یک وجود واحدبی نهایت متن هستی را پر کرده و عالَم ، جز”آیت” ،” جلوه” و “نشانه” او نیست ، به تعبیر قرانی” فاینما تُوَلوا فَثَمَ وَجهُ الله ” روی خودرا به هر جهتی بگردانی همان وجه الله است. [12] که “بودِ” حقیقی است وآنچه رنگ هستی دارد از برکت اتصال به وجود حقیقی است .آنگونه که “اگر نازی کند در هم فرو ریزند قالبها “. بر اساس چنین باور و بینشی مجالی برای وجود شرّ ونسبت آن به خداوندی که خیر مطلق است باقی نمی ماند . چرا که از “جمیل مطلق” جز “مطلق جمیل”نیاید . جمله حضرت زینب (سلام الله علیها)در رخداد عاشورا که فرمود “مارایت الا جمیلا” نشاندهنده وصول انسان به این مرتبه وشاهدی بر مدعای ما ست .
از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که در پاسخ به سخن جابربن انصاری که گفته نزد من فقر بیشتر از غنا ، مرض بیشتر از سلامتی و مرگ بیشتر ازندگی محبوب است فرمودند: ولی ما آنچه را که خدا برایمان رقم زند خوشتر داریم .” فما یَرِدُعلینا من الله فهو اَحبُ الینا ” .[13]
امام خمینی با استناد به قول خداوند در ایه 34 سوره سبا که می فرماید” لایعِزبُ عنه مثقال ذرهٍ فی السموات ولافی الارض” (هیچ ذره ای در عالم از علم او پنهان نیست) ، از علم احاطی خداوند به همه ممکنات و ظهور وحضور او در دل همه موجودات سخن می گویند و همه موجودات را در ضیافت ومحضر حق تعالی حاضر می بینند [14] . وصول به این مرتبه ازمعرفت، در پذیرفتاری و التزام عملی به دین حاصل شدنی است . دینی که پیش از آنکه توشه ای برای آخرت انسان باشد ،والاترین وسیله برای زندگی انسانی است [15] . دینی که خداوند توسط کامل ترین انسانها یی که خود آنها را تربیت کرده [16]،آگاه و مصون از خطا هستند و به بیان امامان معصوم (علیهم السلام) غیر از حب و مهرورزی نیست “هل الدین الا الحب” در خدمت انسان فرستاده است .
درباور عارف متاله ، خالق قادر وحکیم مطلق ، انسان را از میان موجودات ، به صورت خود وبرای جانشینی خود آفریده که “خلق ادم علی صورته” و از موهبت اختیار برخوردارکرده واز او خواسته تا زندگی خداگونه داشته وبه اخلاق الهی متخلق گردد.چنین مخلوقی باید راه و روش مهرورزی را بیاموزد تا اراده خداوند را که فرمود “یُحِبُّهُم و یُحِبُونه ” محقق گرداند وعشق و محبت را در جهان ساری و جاری سازد.
هدف وکارکرد دین در این نگاه آنست که به انسان بیاموزد چگونه از ” هوای نفس ” ،”تعصب” ، “جمود” و”دین عادتی “رها شود و از پیله مادیت وعِقال عقل رها شود و پروانه وار با فنای اراده خود در اراده محبوبِ متعالی، پویا ، خردمندانه وعاشقانه رفتار کند بطوری که اگر دو روزش یکسان باشد خسران زده تلقی می شود [17]
از اینرو امام خمینی ، حقیقت دین و اسرار شریعت یعنی “باید” و “نباید”ها ی آن را برای زدودن “منیت ” و “انانیت” وترک “حب نفس” بیان می کنند تا انسان از “خود خواهی” به” خدا خواهی” و از “خود آگاهی” به “خدا آگاهی” نائل شود ودر عین آنکه در عالم طبیعت زندگی می کند با اتصال به دریای بیکران “وجود” از تعینات و کدورتهای عالم ماده رها شود وبه “توحید” حق که مقصد ومقصود همه پیامبران الهی است نائل آید.
وصول به این مرتبه عالی با مرکب ِعشق پیمودنی است از این رو امام خمینی برسلوک عاشقانه تاکید می کنند ومی گویند .”حاشا که این معما جز به عشق میسر نگردد . [18].
ابن فارض شاعر عرب زبان نیز دررساله خمریه به معجزه گری عشق اشاره کرده و می سراید:
وَاِن خَطِرَت یوما علی خاطِر امریء اَقامَت بهِ الاَفراح وارتَحَلَ الهَم
ولو نَضًحوا منها ثَری قبر میتِ لَعادَت الیهِ الرُوحُ وانتَعَشَ الجِسم
اگر روزی تصور شراب محبت، برخاطر کسی بگذرد، غم از وجودش رخت بر می بندد و شادی به جایش می نشیند. واگر قدری از آن را بر خاک قبر مرده ای بپاشند بی شک روح به او بر می گردد و تنش دست افشان و پای کوبان از گور بر می خیزد.
درعرفان عملی برای رهایی انسان از عالم ماده ورنج های مربوط به آن وهمچنین پیوستن به عالم معنا وبرخورداری از آرامش و طمانینه و یگانه شدن با حق تعالی ترتبی ذکر شده . که در اینجا به یکی از آن رهنمودها اشاره می کنم .
خواجه عبدالله انصاری عارف نامدار ایرانی که درصدد بوده تا راه ورسم زندگی انسانی رابه پیروان خود آموزش دهد از “یقظه” نام می برد وآن را اولین نوری معنا می کند که بر قلب انسان طالب حقیقت می تابد وچشم باطنی او بواسطه درخشش آن نور،بیدار می شود واز حیات انسانی برخوردار می گردد ، حیاتی که لازمه فطرت انسانی است و هی اول ُ ما یَستَنیرُقلبُ العبد بالحیوه لِرویةِ نورِالتَنبیه بدین ترتیب بیرون آمدن از مرتبه حیوانی و شکوفائی انسانیت انسان در گرو این نور است که از آن به بیداری ویقظه تعبیر می شود.
با توجه به خاصیت نور که به اندازه وسعت نورانیتش ،ظلمت را محو می کند، نوریقظه نیز انسان را از ظلمت تن که هیچ آگاهی از خود ندارد می رهاند و به نورانیت نفس که از جنس نور و آگاهی است می رساند و همچنین استعدادهای بالقوه انسانی اورا به فعلیت تبدیل می کند. چنین انسانی به اندازه بهره مندی از نور یقظه هم خود وجایگاه خود را خواهد شناخت هم خدای خود را می شناسد که “من عرف نفسه فقد عرف ربه”. از این رو پیر هرات می گوید.” دل بی یقظت غول است . با غول صحبت مدارید نفس بی آگاهی ،باد است با باد عمر مگذارید [19] .
امام خمینی نیز در دستورات سلوکی خود برای رسیدن انسان به آرامش و رهایی از رنج و المی که اقتضای عالم ماده است از آیه شریفه « و اشرقت الارض بنور ربها » استفاده کرده و می گویند انسان طالب حقیقت باید زمین تاریک و ظلمانی نفس خود را با اشراق و نور افشانی عقلی که منور به نور “ربّ ” است به سرزمین نورانی تبدیل سازد. همانگونه که حیاتِ زمین به نور و گرمای خورشید نیازمند است ، حیات انسانی نیز به “نور عقل” و “نار عشق” محتاج است.
بدیهی است چنین بیداری ای به مقدماتی نیازمند است و یکی ازآن مقدمات، تفکر است که خود نیز دارای مراتب است .[20]
خواجه انصاری یکی از عوامل موثر در یقظه ( بیداری) را توجه قلبی انسان به نعمت های غیر قابل شمارش الهی می داند. [21] ودیدن نعمت ها وانتساب آنها را به منعم حقیقی مدیون عقلی می داند که خداوند به انسان ارزانی داشته است.[22]
درنگاه پیر هرات، دانستن احکام شریعت و طریقت ، شناسایی سود و زیان ایام عمر، دیدن افراد مبتلا به انواع بلاها همه در بیداری و آگاهی بخشی به انسان موثر است بشرط آنکه همه مسیر با حضور در محضر عالمان ، هم صحبتی با نیکان و متخلقان به اخلاق الهی پیموده شود .
خلاصه آنکه؛ انسان با بهره مندی از عرفان نظری و عملی و آشنایی با براهین ذوقی و کشفی و درعین حال غیر مخالف باعقل که عارفان متأله بویژه امام خمینی عرضه کرده اند می تواند :
-
از تعلق خاطر به ماده وامور مادی رها گردد. چرا که خود را برتر ومشرف بر ماده و مادیات ،حتی تن و جسم خود می بیند. درنتیجه از رنج والم که از تعلق، برمی خیزد رها می گردد.